رسول أکرم صلی ألله علیه و آله و سلم: اگر کسی منکری را دید باید با دست و زبانش و ‌اگر نشد با قلبش برای اصلاح آن‌ تلاش کند و این حدأقل إیمان است ... #جو_بایدن #معاون_اوباما #کاندید_آینده_آمریکا .

بر أساس إعلام إداره کل أمور دانش‌آموختگان وزارت علوم، متقاضیان إدامه تحصیل در مقطع دکتری در خارج از کشور از أول تیر ۹۹ فقط در دانشگاه‌های ممتاز و خوب می‌توانند ثبت‌نام کنند ...

صاحب باغ دزدی را دید با پشتواره‌ی پیاز. گفت؛ اینجا چه‌ می‌کنی؟ گفت؛ از اینجا می‌گذشتم بادی مرا در باغ انداخت. - چرا پیاز برکندی؟ - باد مرا می‌ربود، دست به بوته‌های پیاز انداختم از زمین کنده شدند. - چه کسی پیازها را جمع و این پشتواره بست؟ - ‌والله من نیز به همین فکر بودم که آمدی. #معاون_بانک_مرکزی .

سوار تاکسی بین شهری شدم. وسط راه خواستم کرایه بدم. هرچی گشتم نبود. به راننده گفتم؛ اگر کسی پول نداشت چه می‌کنی؟ گفت؛ به قیافه‌اش نگاه می‌کنم. گفتم؛ حالا به من نگاه کن. گفت؛ بِهِت نمی‌آد آدم بدی باشی، می‌رسونمت. خدایا، ما عمری رو با تو سپری کردیم، حال که به خودمون نگاه می‌کنیم هیچی در بساط نداریم. .

ابزاری کاربردی، جالب و رایگان برای یافتن پیشینه‌های پژوهش‌های بین‌ألمللی به صورت دیداری؛ https://www.connectedpapers.com/ .

قرآن کریم سرای آخرت، زندگی آن است ... إنَّ ألدارَ ألآخِرَةَ لَهی ألحَیَوانُ ... این‌قدر بدان که در نشئه‌ی دنیا هرچه بمانی نسبت به سرای أبدی که در پیش داری، آنی است بلکه کمتر از آن است. عاقل را إشاره کافی است. (نامه‌ها بر نامه‌ها) .

سال 1320 - حسین گل‌گلاب در راه ملاقات با روح‌ألله خالقی بود که در خیابان دید سربازی آمریکایی به افسری ایرانی سیلی زد و او هیچ نگفت ... با چشم گریان نزد خالقی رسید و جریان را گفت ... گل‌گلاب گفت شعری را خواهم سرود تا روح ایرانی زنده بماند و خالقی آهنگ‌سازی را به عهده گرفت و بنان همانجا آن را خواند...

قرآن کریم - همسر لباس است. - تقوی لباس است. - شب لباس است. - مراقب باشید شیطان لباستان را نگیرد، همانطور که از پدرتان آدم گرفت و باعث إخراجش از بهشت شد. "همسر" و "تقوا"، هم زینت است و هم از آسیب حفظ می‌کند و هم باعث إفتخار است. .

إمام صادق علیه‌ألسلام: هرگاه خداوند کسی را دوست داشته باشد، هشت کار را نزد او محبوب می‌کند؛ - چشم‌پوشی از گناه - ترس از گناه - راستگویی - أمانتداری - سخاوت - صبوری - شرم - حیا

مادربزرگ عادت داشت إسم کامل ما را صدا کند. نزدیک مرگش روی تخت بود. مرا برای مطلب مهمی صدا کرد؛ پابلو دیه‌گو فرانسیسکو ... و مُرد. چشمانش خیره و دماغش چون مثلث و دهانش لوزی شده بود. با این إتفاق تصمیم گرفتم تغییراتی پیرامونم إیجاد کنم. کوتاه کردن أسامی چند سیلابی، تغییر در نقاشی‌های تخت و بی‌سؤال...