Loading...
دانشنامه

برنامه ریزی وکالتی و برنامه ریزی مشارکتی

برنامه ریزی وکالتی و برنامه ریزی مشارکتی چه تفاوتی باهم دارند ؟

برنامه ریزی

 در رویکرد برنامه ریزی وکالتی برنامه ­ریز، نقش وکیل، مدافع و سخنگوی افراد ندار، افراد ساکن در نواحی محروم درون شهری و یا به صورت کلی افراد و گروه­هایی را بازی می­کند که به مراکز تصمیم­گیری در جامعه دسترسی کافی ندارند. این دیدگاه خواستار برابری اجتماعی و سیاسی برای گروه­های محروم جامعه (چون رنگین­پوستان و فقرا) و ایجاد پایه ­هایی برای جامعه­ای است که بتواند فرصت­های برابر برای همه اعضا ارائه کند. 

ولی برنامه ريزي مشاركتي بر اصول ذيل مبتني است: جامعه متكثر است؛ در جامعه بين منافع افراد تضادهاي مشروعي وجود دارد؛ قدرتمندي فرد يا گروهي نبايد به تحميل نظر آنها بر ديگران منجر گردد؛ طرف هاي درگير، بايد براي تكميل اطلاعات يكديگر به تبادل اطلاعات با هم پرداخته و از اين طريق بكوشند با ديدگاه­هاي يكديگر آشنا شوند و تعارضات را كاهش دهند؛ هيچ فرد يا گروهي در جريان دستيابي به توافق نبايد كنار گذاشته شود. 

همانطور که در کتاب دیدگاه های نو در برنامه ریزی شهری دکتر شکویی هم خوندیم. نوع اول برنامه ریز به عنوان تصمیم گیرنده در نوع دوم برنامه ریز بعنوان راهنما و همراه گروه ها برای تصمیم گیری است. 

 


1

سلام

لطفا این مقاله  رو  مشاهده بفرمایید

https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=136355


1

این مقاله فقط نقد برنامه ریزی وکالتی هستش ، و حتی فواید و روند های برنامه ریزی وکالتی رو هم ذکر نکرده و اشراف کامل دارم به برنامه ریزی وکالتی و مشارکتی

انتظار داشتم متخصصین برنامه ریزی شهری و منطقه ایی پاسخ بدن که کدوم مدل رو ترجیح میدن برای استفاده

بنده به دنبال مقاله یا جزوه درسی نیستم

این مقاله رو با اولین جستوجوی کلمه وکالت هم  می توان به راحتی پیدا کرد


0

انشاالله دوستان متخصص پاسخگو خواهند بود


1

سلام 

برنامه ریزی وکالتی از نظر دیویدوف بدین معنی است که احزاب سیاسی ، گروه های خاص ذینغع (مثل طرفداران محیط زیست) و انجمن ها بتوانند طرح ها و برنامه های رقابتی برای توسعه شهری پیشنهاد کنند. البته با ذکر این نکته که طرح ها باهم رقابت داشته باشند و بهترین آن انتخاب شود و در نهایت بتواند به نفع آنها تبلیغ کرده و منجر به تحقق اهداف آنها شود. در اینجا برنامه ریز نقش یک وکیل را دارد و برنامه ریزی اجتماع محور می گردد. ممکن است برنامه مقطعی، احساسی و یا کوتاه مدت باشد و در حقیقت منافع افراد خاصی را تامین می کند. 

اما برنامه ریزی مشارکتی یعنی  شریک شدن و دخالت موثر اعضای یک گروه یا جامعه در تمامی فعالیتها و تصمیم گیری ها. در برنامه ریزی مشکارکتی برعکس وکالتی منافع عموم جامعه تامین می شود .ضمنا مردم بصورت آزادنه احساسات ، علایق و سلیقه های خود را بیان می کنند. اعتقاد بر خرد جمعی و تاکید بر ارزش های بومی و محلی جهت عدالت اجتماعی و توسعه پایدار با نگاه بلند مدت شکل می گیرد. مشارکت دادن مردم در شورایاری ها نوعی کمک به برنامه ریزی مشارکتی است. فراگیر شدن ، واقع گرایی ، توسعه مدیریت شهرسازی و مشارکت شهروندان و توسعه انسانی پایدار از جمله ویژگی های برنامه ریزی مشارکتی است. 

 

 


1

در سايت مشاوره شغلي هست اونجا ثبت كنيد شايد راهنمايي بهتري كردن


1

برنامه ریزی وکالتی بدین معنی است که گروهها بتوانند طرح ها و برنامه های رقابتی برای توسعه شهری پیشنهاد کنندو باهم رقابت داشته باشند و بهترین آن انتخاب شود.

برنامه ریزی مشارکتی به مفهوم شریک شدن و شراکت موثر مجموعه یک گروه یا افراد در تمامی فعالیتها و تصمیم گیری ها،و منافع عموم جامعه تامین می شود 


1

با عرض سلام و احترام

 

مفهوم برنامه‌ریزی وکالتی را پائول دیویدف ارائه داد. در این‌گونه برنامه‌ریزی، گروه‌های ذینفع گوناگونی وجود دارند که می‌توانند به شرح زیر باشند:

۱. احزاب سیاسی (در قدرت یا در اپوزیسیون)

۲. گروه‌های خاص ذینفع مانند گروه‌های مخالفِ نظامِ کاستی (در بافت هندی آن)، گروه‌های علیه تبعیض نژادی، گروه‌های طرفدار یا ضد‌حقوق‌مدنی، اتاق‌های بازرگانی، سازمان‌های کارگری، سمن‌هایی که هدفشان حفظ محیط‌زیست است و انجمن رفاه ساکنان[۶].

۳. انجمن‌های ویژه‌ای که علیه سیاست‌های موجود اعتراض‌میکنند برای نمونه گروهی از معماران که به دلایل زیباشناختیْ مخالفِ احداثِ بنایِ روزمینیِ مترویِ دهلی‌اند.

این گروه‌ها نیازهای خودشان را دارند که از طریق تهیه طرح‌هایی چندگانه[۷] ارائه‌شان می‌دهند و این‌گونه است که مشارکت عمومی در برنامه‌ریزی وکالتی به دست می‌آید.

طرح‌های چندگانه، مفهومی در برنامه‌ریزی وکالتی در مخالفت با طرح واحد[۸] برنامه‌ریزی خردگرا است. برنامه‌ریزی خردگرا معتقد است که تهیه یک طرح [واحد] توسط یک کارشناس منفرد که با عینیت علمی[۹] خود می‌کوشد حتی‌الامکان منافع اکثریت جامعه را مدنظر قرار دهد و جامعه را توانمند سازد که به یگانه و تنها حقیقتِ موجود دست یابد امکان‌پذیر است. برنامه‌ریزی وکالتی با موجودیتِ مفهومِ بی‌طرفیِ ارزشی مقابله کرده و ازاین‌رو طرح‌هایی چندگانه تهیه ‌می‌کند که هرکدام توسط ایدئولوژیِ مردمی هدایت می‌شود که آن را تهیه می‌کنند. ارزش‌ها یک بخش گریزناپذیرِ فرآیندِ تصمیم‌سازی‌ ضد خردگرا‌ هستند.

منافع‌ِ عمومی را برنامه‌ریز ارائه یا معین نمی‌کند بلکه منافع عمومی از طریق فرآیندِ سیاسی ایجاد‌ می‌شود؛ به‌عبارت‌دیگر باید نمایندگان گروه‌های مختلف وجود ‌داشته ‌باشند که این را می‌توان با تهیهِ طرح‌های چندگانه به انجام‌ رسانید. این فرآیند به حقیقت نسبی باور دارد. سیاستِ مناسب، آن سیاستی است که تدوین‌کنندگانش آن را مناسب به‌حساب آورند. راه‌کارِ درستْ موضوعی گزینشی است نه یک حقیقت بیرونی.

برنامه‌ریز نقش یک وکیل را ایفا می‌کند و در تهیه طرح‌ها به آن مردمی یاری می‌رساند که نظراتشان با نظر وی یکی است. ازاین‌رو، در برنامه‌ریزی وکالتی نقش برنامه‌ریز تنها نقشِ یک کارشناسِ فنی مانند [نقش برنامه‌ریز] در برنامه‌ریزی خردگرا نیست. برای برنامه‌ریز این فرصت فراهم‌شده که پشتیبانیِ خود را از طرحی اعلام کند که خود به آن باور دارد. او به موکلان‌ خود کمک‌ می‌کند تا اندیشه‌هایشان را در زبانی که برای آن‌ها، احزاب دیگر و تصمیم سازان فهمیدنی است به‌روشنی بیان کنند. در برنامه‌ریزی وکالتی دانش ابزاری نیز به کار‌گرفته‌ می‌شود.

برنامه‌ریز با برجسته کردن توانمندی‌های طرح خود و اشاره به کمبودهای طرح‌های تهیه‌شده توسط گروه‌های دیگر از طرح خود دفاع ‌می‌کند. این کار به‌منظور دست‌یابی به پشتیبانیِ سیاسی برای موافقت با طرح موکلانِ برنامه‌ریز صورت ‌می‌پذیرد که خود پیش‌نیازی است برای تأمین مالی و اجرای طرحشان. برنامه‌ریزْ موکلان خود را در مورد نهادها و فرآیندهای گوناگونی که در برنامه‌ریزی دخیل‌اند آگاه می‌سازد. به همگان گفته می‌شود که چرا پیشنهادهای مشخصی پذیرفته شدند و برخی خیر. چه توجیهاتی پشت سیاست‌هایی که اجرا‌ می‌شوند وجود‌‌ دارد؟

طرح‌های چندگانه تهیه طرح‌هایی باکیفیت بالا را تضمین می‌کنند زیرا که طرح‌های مختلف به رقابت با یکدیگر می‌پردازند. این طرح‌ها بر پایه مطالعاتِ زمینه‌ای موشکافانه‌ای تهیه می‌شوند که هنگام دفاع از طرح‌ها موردنیازند. این امر تولیدِ تعداد کافی از این طرح‌ها را نیز تضمین می‌کند.

طرح‌های چندگانه تضمین می‌کنند که هیچ حزب در‌حال‌رقابتی که مشغول تهیه طرح است، هیچ نوع برتری ناروائی نداشته باشد. برنامه‌ریزی خردگرا از تهیه [طرحِ] بدیل حمایت می‌کند اما این بدیل‌ها بیش از آن‌که طرح‌های حقیقی متفاوتی باشند، یک تمرین ذهنی‌اند. برنامه‌ریزی وکالتی، با ایجاد طرح‌های چندگانه توسط بخش‌های مختلفِ جامعه، بر این کمبودها غلبه می‌کند و مباحثهِ داغِ سیاسی و مخالفت با سازمانی دولتی را که برای یک دموکراسیِ سالم و فرآیندِ تصمیم‌سازیِ خردگرا به آن نیاز است آسان ‌می‌سازد.

دیگر برتری‌های طرح‌های چندگانه عبارت‌اند از:

۱. به‌عنوان وسیله آگاه‌سازی عمومی درباره بدیل‌ها، اختیارات و گزینش‌های گوناگونی که موجودند و قویاً توسط حامیانشان پشتیبانی می‌شوند عمل می‌کند.

۲. فشارِ سازمانِ دولتی [برنامه‌ریزی] برای تهیهِ بدیل را فرومی‌نشاند.

۳. تعهد حرفه‌ای را بر دوش برنامه‌ریز قرار می‌دهد تا از طرح موکلان‌ خود دفاع کند.

۴. سازمان برنامه‌ریزی در یک شرایط انحصاری نخواهد بود و ازاین‌رو وادار ‌خواهد شد تا با دیگر گروه‌های درحال‌رقابت به رقابت بپردازد و این وادارش‌ خواهد کرد که طرح‌هایی باکیفیت بهتر تهیه کند.

۵. از انتقاد بیهوده جلوگیری می‌کند. آن‌هایی که با طرح‌های موجود، برای نمونه طرح جامع، مخالف‌اند وادار‌ خواهند شد که طرحی بهتر تهیه کنند و ازاین‌رو پاسخ گوئی افزایش‌ می‌یابد.

دیگر کارکردهای برنامه‌ریز در برنامه‌ریزی وکالتی عبارت است از:

۱. کارآموزشی را بر عهده‌ ‌می‌گیرد.

۲. موکلانش را از حقوقشان در قوانینِ گوناگونِ برنامه‌ریزی، روشِ کارکردیِ یک حکومتِ شهری و دستور کارهای ویژه‌ای که ممکن است بر آن‌ها اثرگذار باشد آگاه‌ می‌سازد.

۳. سازمان‌های دولتی و دیگر گروه‌ها را از شرایط، چشم‌اندازها و مسائل گروهی که آن را نمایندگی می‌کند آگاه‌ می‌سازد.

۴. برنامه‌ریز با مبنا قرار دادن اطلاعات به‌کار گرفته‌شده در طرح‌های دیگر به ماهیتِ سوگیری‌های آن‌ها اشاره‌ می‌کند.

پیشنهاد می‌شود که حکومتِ فدرال و نه حکومتِ محلیْ بودجهِ اجرای طرح‌ها را تأمین کند [زیرا که] حکومت محلی می‌تواند گروه‌های محلی مجریِ طرح را تحت نفوذ خود درآورد و [نهایتاً] به اجرای طرحی متفاوت از طرح برگزیده‌شده بیانجامد.

گروه‌های ذینفع مختلفی که طرح تهیه می‌کنند می‌توانند از حکومت فدرال درخواست تأمین بودجه کنند. سازمان‌های دیگر ازجمله سازمان‌های خیریه‌ نیز می‌توانند بودجه این گروه‌ها را تأمین کنند. حکومت محلی هم می‌تواند اطلاعاتی را که گروه‌های تهیه‌کننده طرح‌ها به آن نیاز دارند در اختیارشان قرار دهد. در صورتِ نبودِ اطلاعات، احزاب در‌حال‌رقابت مجبورند از جیبِ خودشان هزینه کنند تا اطلاعاتِ موردنیاز را گردآوری نمایند.

در طی زمان برنامه‌ریزی وکالتی به موارد زیر منجر شده است:

۱. برنامه‌ریزی مساوات خواه[۱۰]

۲. یادگیریِ اجتماعی، متقابل و تراکنشی (تعاملی)[۱۱]

۳. برنامه‌ریزی اجتماع‌محور[۱۲]


1

بخش دوم »»

 

برنامه ریزی مشارکتی شامل انجام برنامه ریزی با مشارکت افراد می باشد . این افراد می توانند با توجه به موضوع و زمینه کار طیف وسیعی از ذینفعان مختلف را شامل شوند. بر این اساس می توان برنامه ریزی شهری با رویکرد مشارکتی را مشارکت شهروندان در ایجاد، اصلاح و اداره محله و محیط مسکونی خودشان دانست.

 

۲٫۶٫ ضرورت نیاز به برنامه ریزی شهری با رویکرد مشارکتی :

 

دلایل متعددی برای نیاز به مشارکت شهروندان در برنامه ریزی و مدیریت شهر ها وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از :

 

الف : امکانات محدود دولت ها در تامین منابع مالی و نیروی انسانی برای ارائه خدمات در سطوح محلی.

 

ب : جلوگیری از نا همخوانی برنامه ها با شرایط محلی، تناسب بین نیاز ها و ماهیت امکانات ارائه شده که پیامد آن استفاده ی مناسب از امکانات و به هدر نرفتن منابع است.

 

پ : گسترش ارزش های فرهنگی که هنجار های برابری و مردم سالاری را تقویت می کند و به افزایش مشارکت شهروندان می انجامد.

 

ت : افزایش پیچیدگی روابط در شهر ها، امکان اداره امور انفرادی و آمرانه را از میان برده است.

 

۳٫۶٫ اصول برنامه ریزی شهری با رویکرد مشارکتی :

در هر پروژه مشارکتی، باید بهبود و ارتقاء کیفیت محیطی ساکنان فعلی محل، به عنوان یک اصل مورد پذیرش برنامه ریزان باشد.

تقدم خواسته ها، علایق و منافع مردم ساکن در محل یا مردمی که برنامه ریزی برای آنها صورت می گیرد.

تعیین اهداف، سیاست ها، و چارچوب های برنامه ریزی با توافق مردم.

تقبل هزینه های مشارکت توسط برنامه ریزان و مسئولین پروژه

اصلاح کیفیت تصمیم گیری یا دادن فرصت به تک تک شهروندان برای بیان خواسته های خود.

· ایجاد بستری برای نزدیکی انسانها با یکدیگر، از طریق افزایش تعاملات اجتماعی؛

برنامه ریزی فضایی به مطلوبترین و پایدارترین شکل، با بهره گیری از مشارکت مردمی؛

ارتقای کیفیت محیطی؛

توانمند کردن مردم به در دست گرفتن سرنوشت خود و مشارکت در طرح ها؛

افزایش میزان رضایت عمومی از فضای زندگی.

 

 

 

4.6. اهداف برنامه ریزی شهری با رویکرد مشارکتی :

 

۵٫۶٫ راهبرد های برنامه ریزی شهری با رویکرد مشارکتی :

 

با توجه به اهداف فوق، راهبرد هایی که بتواند نظامی مناسب برای رسیدن به این اهداف و تدوین طرحی مشارکتی، تدارک ببیند ارائه می شود.

حمایت از شوراها و انجمن های محلی و تسهیل فعالیت آنها؛

مبتنی کردن فرآیند شناخت وضع موجود، تشخیص نیازها و اولویت ها بر روش های مشارکتی؛

شناسایی گروههای اصلی ذی نفوذ در جریان تصمیمات محلی، برقراری ارتباط نزدیک و مستمر با آنها و لحاظ کردن آرائشان در برنامه ریزی؛

شناسایی و تعدیل اختلاف نظرهای موجود بین بهره وران از طریق گفتگوی فعال بین همه ی طرف ها؛

تبادل اطلاعات بین همه طرف ها به صورت فعال، همه جانبه و مداوم؛

تنظیم خط مشی های کلی برنامه ریزی که مورد توافق همه ی بهره وران می باشد؛

ثبت تعهدات همه ی طرف های مشارکت کننده به طور شفاف و مشخص کردن سازو کاری برای تضمین عمل به تعهدات؛

تدوین سازو کار نظارت بر طرح از جانب شهروندان؛

ایجاد ساز و کاری برای همکاری مستمر و فراگیر اهالی در فرآیند اجرا؛

پیش بینی سازوکار حل اختلافات در هر مرحله از طرح، از طریق مشخص کردن هیات داوری و حل اختلافات، که مورد وثوق همه بهره وران می باشد.

 

 

 

6.6. معیارهای عملیاتی برنامه ریزی شهری با رویکرد مشارکتی :

 

در این بخش با توجه به اهداف و راهبرد ها به ارائه معیارهای عملیاتی و کاربردی برای برنامه ریزی پرداخته می شود. این معیارها اغلب خصلت کالبدی دارند؛

تقویت کاربری ها ی تجاری و خدماتی در مقیاس محلی؛

تنوع بخشی به کاربری های موجود متناسب با نیازها و خواسته های اهالی؛

تنظیم شبکه ی معابر به نحوی که دسترسی های سواره محلی با سرعت پایین را تقویت کرده و دسترسی های سواره عبوری را کاهش دهد؛

تقویت کانون های اجتماعی و مراکز فعال و پویا در محله؛

ایجاد راسته های پیاده بین کانون ها و مراکز محله؛

هماهنگ کردن ضوابط شهرسازی؛ مانند تراکم، حداقل تفکیک قطعات و سطح اشغال، متناسب با نیازها و توانایی مالی ساکنین؛

ایجاد و تقویت فضاهای عمومی، به منظور تقویت تعاملات اجتماعی و هویت مدنی و محلی؛

استفاده از زمین های بایر و بلا معارض محله، برای خدمات و فضاهای عمومی مانند میدان، زمین بازی، پارک محلی، مسجد، سالن اجتماعات، سالن ورزشی، سالن نمایش و مانند آنها.

 


1

پیدایشِ مفاهیمِ گوناگونِ برنامه‌ریزی

با پیدایش برنامه‌ریزی تاون یا اوربان (شهری)، نیاز به پژوهش نیز گسترش یافت. این پژوهش‌ها تلاشی بود برای فهمِ بهترِ موضوع و منجر به تکامل آن شد. نظریاتِ مختلفِ برنامه‌ریزی مانند الگوی برنامه‌ریزی‌ خردگرا[۱]، مفهوم[۲] برنامه‌ریزی وکالتی، نظریه برنامه‌ریزی هم‌کارانه[۳]، الگوی اقتصاد سیاسی در برنامه‌ریزی شهری[۴] و نظریه حداقل تلاش ضروری[۵] پدیدار ‌شدند. این نظریات روشی را شکل‌دادند که امروز آن را برنامه‌ریزی شهری می‌دانیم و بخشی از نظریه برنامه‌ریزی را ساختند.

تاریخچهِ مفهومِ برنامه‌ریزی وکالتی

مفهوم برنامه‌ریزی وکالتی را پائول دیویدف ارائه داد. در این‌گونه برنامه‌ریزی، گروه‌های ذینفع گوناگونی وجود دارند که می‌توانند به شرح زیر باشند:

۱. احزاب سیاسی (در قدرت یا در اپوزیسیون)

۲. گروه‌های خاص ذینفع مانند گروه‌های مخالفِ نظامِ کاستی (در بافت هندی آن)، گروه‌های علیه تبعیض نژادی، گروه‌های طرفدار یا ضد‌حقوق‌مدنی، اتاق‌های بازرگانی، سازمان‌های کارگری، سمن‌هایی که هدفشان حفظ محیط‌زیست است و انجمن رفاه ساکنان[۶].

۳. انجمن‌های ویژه‌ای که علیه سیاست‌های موجود اعتراض‌میکنند برای نمونه گروهی از معماران که به دلایل زیباشناختیْ مخالفِ احداثِ بنایِ روزمینیِ مترویِ دهلی‌اند.

این گروه‌ها نیازهای خودشان را دارند که از طریق تهیه طرح‌هایی چندگانه[۷] ارائه‌شان می‌دهند و این‌گونه است که مشارکت عمومی در برنامه‌ریزی وکالتی به دست می‌آید.

طرح‌های چندگانه، مفهومی در برنامه‌ریزی وکالتی در مخالفت با طرح واحد[۸] برنامه‌ریزی خردگرا است. برنامه‌ریزی خردگرا معتقد است که تهیه یک طرح [واحد] توسط یک کارشناس منفرد که با عینیت علمی[۹] خود می‌کوشد حتی‌الامکان منافع اکثریت جامعه را مدنظر قرار دهد و جامعه را توانمند سازد که به یگانه و تنها حقیقتِ موجود دست یابد امکان‌پذیر است. برنامه‌ریزی وکالتی با موجودیتِ مفهومِ بی‌طرفیِ ارزشی مقابله کرده و ازاین‌رو طرح‌هایی چندگانه تهیه ‌می‌کند که هرکدام توسط ایدئولوژیِ مردمی هدایت می‌شود که آن را تهیه می‌کنند. ارزش‌ها یک بخش گریزناپذیرِ فرآیندِ تصمیم‌سازی‌ ضد خردگرا‌ هستند.

منافع‌ِ عمومی را برنامه‌ریز ارائه یا معین نمی‌کند بلکه منافع عمومی از طریق فرآیندِ سیاسی ایجاد‌ می‌شود؛ به‌عبارت‌دیگر باید نمایندگان گروه‌های مختلف وجود ‌داشته ‌باشند که این را می‌توان با تهیهِ طرح‌های چندگانه به انجام‌ رسانید. این فرآیند به حقیقت نسبی باور دارد. سیاستِ مناسب، آن سیاستی است که تدوین‌کنندگانش آن را مناسب به‌حساب آورند. راه‌کارِ درستْ موضوعی گزینشی است نه یک حقیقت بیرونی.

برنامه‌ریز نقش یک وکیل را ایفا می‌کند و در تهیه طرح‌ها به آن مردمی یاری می‌رساند که نظراتشان با نظر وی یکی است. ازاین‌رو، در برنامه‌ریزی وکالتی نقش برنامه‌ریز تنها نقشِ یک کارشناسِ فنی مانند [نقش برنامه‌ریز] در برنامه‌ریزی خردگرا نیست. برای برنامه‌ریز این فرصت فراهم‌شده که پشتیبانیِ خود را از طرحی اعلام کند که خود به آن باور دارد. او به موکلان‌ خود کمک‌ می‌کند تا اندیشه‌هایشان را در زبانی که برای آن‌ها، احزاب دیگر و تصمیم سازان فهمیدنی است به‌روشنی بیان کنند. در برنامه‌ریزی وکالتی دانش ابزاری نیز به کار‌گرفته‌ می‌شود.

برنامه‌ریز با برجسته کردن توانمندی‌های طرح خود و اشاره به کمبودهای طرح‌های تهیه‌شده توسط گروه‌های دیگر از طرح خود دفاع ‌می‌کند. این کار به‌منظور دست‌یابی به پشتیبانیِ سیاسی برای موافقت با طرح موکلانِ برنامه‌ریز صورت ‌می‌پذیرد که خود پیش‌نیازی است برای تأمین مالی و اجرای طرحشان. برنامه‌ریزْ موکلان خود را در مورد نهادها و فرآیندهای گوناگونی که در برنامه‌ریزی دخیل‌اند آگاه می‌سازد. به همگان گفته می‌شود که چرا پیشنهادهای مشخصی پذیرفته شدند و برخی خیر. چه توجیهاتی پشت سیاست‌هایی که اجرا‌ می‌شوند وجود‌‌ دارد؟

طرح‌های چندگانه تهیه طرح‌هایی باکیفیت بالا را تضمین می‌کنند زیرا که طرح‌های مختلف به رقابت با یکدیگر می‌پردازند. این طرح‌ها بر پایه مطالعاتِ زمینه‌ای موشکافانه‌ای تهیه می‌شوند که هنگام دفاع از طرح‌ها موردنیازند. این امر تولیدِ تعداد کافی از این طرح‌ها را نیز تضمین می‌کند.

طرح‌های چندگانه تضمین می‌کنند که هیچ حزب در‌حال‌رقابتی که مشغول تهیه طرح است، هیچ نوع برتری ناروائی نداشته باشد. برنامه‌ریزی خردگرا از تهیه [طرحِ] بدیل حمایت می‌کند اما این بدیل‌ها بیش از آن‌که طرح‌های حقیقی متفاوتی باشند، یک تمرین ذهنی‌اند. برنامه‌ریزی وکالتی، با ایجاد طرح‌های چندگانه توسط بخش‌های مختلفِ جامعه، بر این کمبودها غلبه می‌کند و مباحثهِ داغِ سیاسی و مخالفت با سازمانی دولتی را که برای یک دموکراسیِ سالم و فرآیندِ تصمیم‌سازیِ خردگرا به آن نیاز است آسان ‌می‌سازد.

دیگر برتری‌های طرح‌های چندگانه عبارت‌اند از:

۱. به‌عنوان وسیله آگاه‌سازی عمومی درباره بدیل‌ها، اختیارات و گزینش‌های گوناگونی که موجودند و قویاً توسط حامیانشان پشتیبانی می‌شوند عمل می‌کند.

۲. فشارِ سازمانِ دولتی [برنامه‌ریزی] برای تهیهِ بدیل را فرومی‌نشاند.

۳. تعهد حرفه‌ای را بر دوش برنامه‌ریز قرار می‌دهد تا از طرح موکلان‌ خود دفاع کند.

۴. سازمان برنامه‌ریزی در یک شرایط انحصاری نخواهد بود و ازاین‌رو وادار ‌خواهد شد تا با دیگر گروه‌های درحال‌رقابت به رقابت بپردازد و این وادارش‌ خواهد کرد که طرح‌هایی باکیفیت بهتر تهیه کند.

۵. از انتقاد بیهوده جلوگیری می‌کند. آن‌هایی که با طرح‌های موجود، برای نمونه طرح جامع، مخالف‌اند وادار‌ خواهند شد که طرحی بهتر تهیه کنند و ازاین‌رو پاسخ گوئی افزایش‌ می‌یابد.

دیگر کارکردهای برنامه‌ریز در برنامه‌ریزی وکالتی عبارت است از:

۱. کارآموزشی را بر عهده‌ ‌می‌گیرد.

۲. موکلانش را از حقوقشان در قوانینِ گوناگونِ برنامه‌ریزی، روشِ کارکردیِ یک حکومتِ شهری و دستور کارهای ویژه‌ای که ممکن است بر آن‌ها اثرگذار باشد آگاه‌ می‌سازد.

۳. سازمان‌های دولتی و دیگر گروه‌ها را از شرایط، چشم‌اندازها و مسائل گروهی که آن را نمایندگی می‌کند آگاه‌ می‌سازد.

۴. برنامه‌ریز با مبنا قرار دادن اطلاعات به‌کار گرفته‌شده در طرح‌های دیگر به ماهیتِ سوگیری‌های آن‌ها اشاره‌ می‌کند.

پیشنهاد می‌شود که حکومتِ فدرال و نه حکومتِ محلیْ بودجهِ اجرای طرح‌ها را تأمین کند [زیرا که] حکومت محلی می‌تواند گروه‌های محلی مجریِ طرح را تحت نفوذ خود درآورد و [نهایتاً] به اجرای طرحی متفاوت از طرح برگزیده‌شده بیانجامد.

گروه‌های ذینفع مختلفی که طرح تهیه می‌کنند می‌توانند از حکومت فدرال درخواست تأمین بودجه کنند. سازمان‌های دیگر ازجمله سازمان‌های خیریه‌ نیز می‌توانند بودجه این گروه‌ها را تأمین کنند. حکومت محلی هم می‌تواند اطلاعاتی را که گروه‌های تهیه‌کننده طرح‌ها به آن نیاز دارند در اختیارشان قرار دهد. در صورتِ نبودِ اطلاعات، احزاب در‌حال‌رقابت مجبورند از جیبِ خودشان هزینه کنند تا اطلاعاتِ موردنیاز را گردآوری نمایند.

در طی زمان برنامه‌ریزی وکالتی به موارد زیر منجر شده است:

۱. برنامه‌ریزی مساوات خواه[۱۰]

۲. یادگیریِ اجتماعی، متقابل و تراکنشی (تعاملی)[۱۱]

۳. برنامه‌ریزی اجتماع‌محور[۱۲]

 

پی‌نوشت

 

[۱]Rational planning model

[۲] Concept

[۳] Collaborative planning theory

[۴] Political economy model in urban planning

[۵] Critical minimum effort theory: نظریه‌‌ای که توسط پروفسور هاروی لایبنشتاین اقتصاددان مطرح در کتاب  «عقب‌ماندگی و رشد اقتصادی» مطرح شد. مطابق این نظریه در کشورهای توسعه‌نیافته برای این‌که رشدِ مداوم بتواند آغاز شود، لازم است سرمایه‌گذاری به میزانی در دستگاه اقتصادی صورت گیرد و درآمد سرانه را به سطحی برساند که برای ایجاد زمینه‌های رشدِ مداومْ مناسب و مساعد باشد

[۶]Resident welfare association: گروه‌های شهری که منافع یک محله شهری یا حومه شهری خاص را در شهرهای هند نمایندگی می‌کند.

[۷] Plural plan

[۸] Unitary plan

[۹] Objectivity

[۱۰] Equity planning

[۱۱] Social, mutual and trans active learning

[۱۲] Community based planning

منبع: Planningtank


1

توضیحات جناب تیز فهم بسیار کامل میباشد


1

سلام با توجه به سوال شما مقالات زیادی هست دوستان هم قشنگ جواب دادند

اما از نوشته ها هم خیلی قشنگ مشخصه


0
برای ارسال پاسخ شوید.