Image گفتگو دانشجو
رضا نوروزی جوینانی (دانشجو)
دکتری تخصصی دانشگاه تهران
علوم قرآن و حدیث
آخرین‌ورود 4 ساعت قبل
امتیاز 5511.5
آخرین پست‌ها آخرین نظرات شبکه‌ارتباطی پروفایل حرفه‌ای جستجو
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تورا دیدم و بیمار شدم
یه دوستی دارم دانشجوی سوئیسه باهاش حرف میزدم لابلای حرفاش گفت اینجا دقیقا به ایرانی همونطوری نگاه میکنن که ما توی ایران به افغانی ها نگاه میکنیم. با همه وجودم دعا میکنم خبری که رسانه‌های معتبر جهانی از جنایت مرزبانان ایرانی در مورد اتباع افغانی میگن دروغ باشه. کاش که دروغ باشه :((
إمام صادق علیه‌ألسلام: سه چیز است که با وجود آنها هیچ ضرری متوجه إنسان نخواهد بود؛ - شکر هنگام نعمت، - إستغفار هنگام گناه، - دعا هنگام مشکلات.
با سلام . تخفیف های سازمان برارسفر عالی هست. ایکاش گروه گفتگو در واتس اپ داشت .
یکی از آقایان خواب دیده بود که برآورده شدن حاجتت به دست فلانی است ... به نزد ایشان رفته و می‌گوید؛ مشکلاتی داشتیم، ما را نزد شما فرستادند ... ایشان جواب می‌دهد: به ما هم گفتند اگر حاجتت را به ما عرضه داشتی به تو بگوییم؛ آن "خواب بین‌ألطوعین" را ترک کن، گرفتاری دنیایی تو برطرف می‌شود. آیةألله بهجت
گر نبود خنگ مطلی لگام/زد بتوان بر قدم خویش گام ور نبود مشربه از زر ناب/با دو کف دست توان خورد آب ور نبود بر سر خوان آن و این/هم بتوان ساخت به نان جوین شانه‌ی عاج ار نبود بهر ریش/شانه توان کرد به انگشت خویش جمله که بینی همه دارد عوض/درعوضش گشته میسر غرض آنچه ندارد عوض ای هوشیار/عمر عزیزیست غنیمت شمار
گر نبود خنگ مطلی لگام/زد بتوان بر قدم خویش گام ور نبود مشربه از زر ناب/با دو کف دست توان خورد آب ور نبود بر سر خوان آن و این/هم بتوان ساخت به نان جوین شانه‌ی عاج ار نبود بهر ریش/شانه توان کرد به انگشت خویش جمله که بینی همه دارد عوض/درعوضش گشته میسر غرض آنچه ندارد عوض ای هوشیار/عمر عزیزیست غنیمت شمار
گر نبود خنگ مطلی لگام/زد بتوان بر قدم خویش گام ور نبود مشربه از زر ناب/با دو کف دست توان خورد آب ور نبود بر سر خوان آن و این/هم بتوان ساخت به نان جوین شانه‌ی عاج ار نبود بهر ریش/شانه توان کرد به انگشت خویش جمله که بینی همه دارد عوض/درعوضش گشته میسر غرض آنچه ندارد عوض ای هوشیار/عمر عزیزیست غنیمت شمار
آدمی همیشه عاشق آن چیز است که ندیده است و نشنیده است و فهم نکرده است. شب و روز آن را می طلبد، و از آنچه فهم کرده است و دیده است، ملول و گریزان است.(فیه ما فیه)