رسول أکرم صلّی ألله علیه و آله و سلم: علم به زیاد درس خواندن و کتاب خواندن نیست، بلکه علم نوریست که خداوند در قلب آنکس که إراده کند می‌افکند ... و إراده‌ی خداوند مطابق حکمت اوست ...
قرآن کریم - دنیا برای انسان است ... - انسان برای شناخت خداوند است ... - شناخت خداوند برای تقوا است ... - و تقوا برای رستگاریست ... هدف‌ از خلقت = رستگاری‌ انسان ... من نکردم خلق تا سودی کنم / بلکه تا بر بندگان جودی کنم ...

شما در جایگاه خود وظیفه یا برنامه ای برای تحقق شعار جهش تولید متصور هستید؟ چه موضوعاتی به ذهنتان خطور میکند؟

سلام 

توی این آیه در مورد شخصی هست که در مورد زنده شدن مردگان شک کرده بود.

یا به مانند آن کس (عزیر) که به دهکده‌ای گذر کرد که خراب و ویران شده بود، گفت: (به حیرتم که) خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد! پس خداوند او را صد سال میراند سپس زنده کرد و برانگیخت و بدو فرمود که چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ نمودم، خداوند فرمود (نه چنین است) بلکه صد سال است که به خواب مرگ افتاده‌ای، ...

 

سوالم اینه ، وقتی یه نفر میمیره ما اعتقاد به حیات پس از مرگ داریم . کیفیت این حیات به چه صورت هست که بعد از 100سال که مجددا انسان زنده شده حتی نمیدونه که 100ساله مرده، در حالی که فکر می‌کنه  فقط یک روز یا نصف روز خوابیده باشه ؟؟

لطفاً لطفاً از سایت های دیگر برام لینک نفرستید ، خودم کاملا با سرچ آشنا هستم .

در صورتی که برداشتی دارید و یا اطلاعاتی دارید  ، فقط برداشت شخصی خودتون رو بنویسید و به هیچ وجه لطفاً لینک یا مطلب کپی پیست شده نفرستید 

متشکرم 

و اینکه شما فرمودید چرا نمی‌دونه که فوت کرده به این دلیل است که در عالم وجود چیزی به نام مرگ وجود ندارد ... و در این دنیا و ما بعد آن هر چیزی که پا به دایره‌ی وجود نهاد و متحقق گردید، هرگز از بین نخواهد رفت و معدوم نخواهد شد (چه شر باشد و چه خیر) ...

 

تمام رفتارها و أعمال ما در همان حین که در حال إتفاق افتادن است، تبدیل به ملکات نفسانی می‌شود و همان ملکات است که به ما در برزخ و قیامت مسترد می‌گردد و قبل از اینکه رفتاری یا حرکتی را پنهان کنیم (مثلا گناه یا هر عمل خیری را)، ملکوت آن کار در نفس ما مستقر شده است ولو اینکه ظاهرا آثار آن کار از بین رفته باشد (که نمی‌رود). به تعبیری "مرگ و نابودی" هرگز در این دنیا و آن دنیا إتفاق نمی‌افتد و چون ما از درک واقعیت آنچه که إتفاق افتاده عاجز هستیم (و به تعبیری در حجاب هستیم)، لذا متوسل به نزدیکترین مفهومی که می‌شناسیم (برای إنطباق بر آن واقعه) می‌گردیم و آن همان تعبیر "مرگ" است برای "إنتقال" یا  "خواب" ...

رسول أکرم(ص) فرمودند: ما خَلَقتُم لِلفَنآءِ بَل خَلَقتُم لِلبَقآءِ و إنَّما تَنتَقِلونَ مِن دارٍ إلی دارٍ (شما برای نابودی آفریده نشده‌اید، بلکه برای جاویدانی آفریده شده‌اید و محققا شما فقط از خانه‌ای به خانه‌ای دیگر منتقل می‌گردید).

روحی که از جسم مفارقت کرده بر حسب طبیعت و ذات خود به سیر در عوالم دیگر مشغول گشته و زمانیکه به جسم بازمی‌گردد، جسم از درک عالم أرواح عاجز است لذا مجددا متوسل به أدبیات ناقص خود می‌گردد (مرگ و نابودی و غیره) ...  درحالیکه واقعن چنین أتفاقی نیافتاده است و چون جاهل به موضوع است گمان دارد که مرگ بوده ...

 

نکته‌ی تکمیلی؛

خداوند متعال در قیامت پس از پایان حسابرسی همگان، موت (که به تعبیر زمینیان "مرگ" باشد و به تعبیر واقعی خود "إنتقال" باشد) را به صورت گوسفند سیاه و سفیدی در صحرای محشر ذبح می‌نماید تا تمام بهشتیان د ربهشت خلود داشته و تمام جهنمیان در جهنم جاویدان باشند.

 

اینکه فرمودید؛ "نباید به معنای لفظی کلمات دقت کرد" نزدیک به بحث إرآئه شده است ...

5 سال پیش

سلام 

توی این آیه در مورد شخصی هست که در مورد زنده شدن مردگان شک کرده بود.

یا به مانند آن کس (عزیر) که به دهکده‌ای گذر کرد که خراب و ویران شده بود، گفت: (به حیرتم که) خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد! پس خداوند او را صد سال میراند سپس زنده کرد و برانگیخت و بدو فرمود که چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ نمودم، خداوند فرمود (نه چنین است) بلکه صد سال است که به خواب مرگ افتاده‌ای، ...

 

سوالم اینه ، وقتی یه نفر میمیره ما اعتقاد به حیات پس از مرگ داریم . کیفیت این حیات به چه صورت هست که بعد از 100سال که مجددا انسان زنده شده حتی نمیدونه که 100ساله مرده، در حالی که فکر می‌کنه  فقط یک روز یا نصف روز خوابیده باشه ؟؟

لطفاً لطفاً از سایت های دیگر برام لینک نفرستید ، خودم کاملا با سرچ آشنا هستم .

در صورتی که برداشتی دارید و یا اطلاعاتی دارید  ، فقط برداشت شخصی خودتون رو بنویسید و به هیچ وجه لطفاً لینک یا مطلب کپی پیست شده نفرستید 

متشکرم 

سلام 

توی این آیه در مورد شخصی هست که در مورد زنده شدن مردگان شک کرده بود.

یا به مانند آن کس (عزیر) که به دهکده‌ای گذر کرد که خراب و ویران شده بود، گفت: (به حیرتم که) خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد! پس خداوند او را صد سال میراند سپس زنده کرد و برانگیخت و بدو فرمود که چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ نمودم، خداوند فرمود (نه چنین است) بلکه صد سال است که به خواب مرگ افتاده‌ای، ...

 

سوالم اینه ، وقتی یه نفر میمیره ما اعتقاد به حیات پس از مرگ داریم . کیفیت این حیات به چه صورت هست که بعد از 100سال که مجددا انسان زنده شده حتی نمیدونه که 100ساله مرده، در حالی که فکر می‌کنه  فقط یک روز یا نصف روز خوابیده باشه ؟؟

لطفاً لطفاً از سایت های دیگر برام لینک نفرستید ، خودم کاملا با سرچ آشنا هستم .

در صورتی که برداشتی دارید و یا اطلاعاتی دارید  ، فقط برداشت شخصی خودتون رو بنویسید و به هیچ وجه لطفاً لینک یا مطلب کپی پیست شده نفرستید 

متشکرم 

روح داخل در بدن نیست ...  بلکه تسلط و سیطره و إحاطه و سلطنت بر بدن دارد و هنگام مرگ، جسم را ترک می‌کند، نه اینکه از آن خارج شود ... شاهد این مطلب آن است که أفراد در خواب صحبت کرده و حرکاتی انجام می‌دهند. زیرا روح در خواب علاوه بر اینکه در عالم أرواح سیر می‌کند، می‌تواند جسم مربوط به خودش را نیز از راه دور مدیریت کند و این بدلیل قدرت بالقوه‌ی روح است که بالاترین آنها در نزد ولیّ خدا است که خواب و بیداری در نزد آنان یکسان است ...

یه مطلب مرتبط اینکه چون روح به جسم علاقه‌ای ندارد لذا گاهی ممکن است که کسانی بخواهند روح کسی که فوت نموده است را به دنیا إحضار کنند که ألبته این کار ممنوع و حرام است و هرکسی هم نمی‌تواند هر روحی را إحضار کند ...  یعنی اگر روح قوی باشد، هرگز إجابت خواسته نمی‌نماید و حاضر نمی‌گردد و کلّا بستگی به دو پارامتر دارد؛ قوت فرد إحضار کننده و قوت روح إحضار شونده ... که هرکدام قوی‌تر بودند موفق در إحضار یا عدم إحضار خواهند گردید. زیرا إحضار روح یک دستور یا تکلیف نیست، بلکه نوعی تقاضا یا خواهش است.

نکته؛ هر چیزی در این دنیا روح دارد. حتا جمادات (و إن مِن شئِ إلّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ و لکن لاتَفقَهونَ تَسبیحَهُم) (هیچ چیزی نیست مگر اینکه ذاکر خداوند است ولی شما نمی‌فهمید) دقت اینکه فرموده "نمی‌فهمید" و نفرموده "نمی‌شنوید". به عبارتی تسبیح موجودات از سنخ صوت و صدایی که برای أفراد قابل شنیدن باشد نیست.

روح پس از مفارقت هرگز به جسم باز‌نمی‌گردد. بلکه إمام صادق علیه ألسلام فرمودند: "روح در جسمی متناسب با عالم أرواح قرار می‌گیرد" ... و اگر ذره‌ای جسم برای روح أهمیت داشت، هرگز آنرا ترک نمی‌کرد و یا حدأقل تلاش در بازگشت به جسم را داشت.

شاهد اینکه روح به جسم علاقه و إرادتی ندارد این آیه است که می‌فرماید: رَبَّنا أمَتّنا إثنَتَینَ و أحیَیتَنا إثنَتَینَ ... خدایا ما را 2 بار میراندی و ما را 2 بار زنده کردی ... که إشاره به مرگ در دنیا و تولد در برزخ و مرگ در برزخ و تولد در قیامت است ... اینکه یک روح در کالبدهای متفاوت و جسدهای مختلف (جسم دنیایی، جسم برزخی، جسم قیامتی) قرار می‌گیرد حکایت از أصیل و مهم نبودن أجساد است و در مقابل، گوهر روح بدون ذره‌ای تغییر از عالمی به عالم دیگر منتقل می‌شود ... پس جسم موضوعیت ندارد ...

شاهد دیگر: و إذ قالَ رَبُّکَ لِلمَلآئِکَةِ إنّی خالِقُ بَشَراً مِن صَلصالٍ مِن حَمَاٍ مَسنونِ فَإذا سَوَّیتَهُ و نَفَختُ فیه مِن روحی فَقَعوا لَه ساجِدینَ ... خداوند به فرشتگان گفت که من بشر را از گل خشک و بدبو می‌آفرینم، پس زمانی که این کار تکمیل گردید و من از روح خودم در او دمیدم، پس شما او را إحترام کرده و در برابرش به سجده بیفتید ... که در این آیه إصالت و إهمیت به روحی داده شده است که به جسم ساخته شده از گل بدبو دمیده شده است و إحترام فرشتگان به جسم نبوده است، بلکه به روح بوده است که در جسم است ...

شاهد دیگر: ... یَتَوَفّاکُم مَلِکُ ألمَوتِ ... فرشته‌ی مرگ شما را أخذ کرده و می‌ستاند ... که "تَوَفّی" در این آیه به معنای گرفتن است زیرا جسم باقی می‌ماند و حقیقت إنسان همان چیزی است که ستانده شده و اگر روح، نیمی از إنسان و جسم، نیمی دیگر بود باید قرآن کریم می‌فرمود؛ "یَتَوَفّی بَعضَکُم" (یعنی قسمتی از شما را أخذ می‌کند) ولی قرآن کریم فرموده: فرشته‌ی مرگ تمام شما را أخذ می‌کند. پس حقیقت إنسان چیزی جز روحی که فرشته‌ی مرگ می‌گیرد نیست و پس از آن چیزی از حقیقت إنسان بر روی زمین باقی نمی‌ماند.

و نیز آیاتی که إشاره به زنده بودن شهدا دارد در حالیکه جسم آنان متلاشی گردیده است. ( ... بَل أحیآءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ).

اگر سؤال کنید پس چرا بدن بعضی از شهدآء در قبر نمی‌پوسد و تازه است جواب آن است که؛ این بدلیل شرافت روح آن فرد در نزد خداوند متعال است. مثلا شما از دوست خوب و مهم خودتان یک یادگاری گرفته‌اید و تلاش در حفظ آن می‌کنید زیرا آن یادگاری منسوب به دوست شماست و دوستتان برایتان مهم و قابل توجه است پس یادگاری و آثار و آنچه که از او باقی مانده است نیز برای شما مهم خواهد بود ... چون روح شهید نزد خداوند محترم است لذا هرآنچه که منسوب به آن روح است، نزد خداوند محترم است. تاجاییکه می‌فرماید به محض رسیدن أولین قطره‌ی خون شهید به زمین، تمام گناهان او آمرزیده شده است و در قیامت می‌تواند از أهل خود تا 70 نفر را شفاعت کند.

ونیز آیه‌ی "أخرِجوا أنفُسَکُم" ... (فرشتگان به آنها می‌گویند که "خودتان" را خارج سازید) ...

از جهت عقلی نیز می‌توانیم بگوییم که وقتی در خودمان تأمل می‌کنیم، می‌فهمیم که حقیقت ما تقسیم پذیر نیست (بسیط است و مشکَّک یا دارای مراتب نیست) در حالیکه مهمترین مشخصه‌ی أجسام، تقسیم شدن آنها است که این خاصیت در "من" یا روح وجود ندارد ... پس روح أصیل و واحد است ...

5 سال پیش

سلام 

توی این آیه در مورد شخصی هست که در مورد زنده شدن مردگان شک کرده بود.

یا به مانند آن کس (عزیر) که به دهکده‌ای گذر کرد که خراب و ویران شده بود، گفت: (به حیرتم که) خدا چگونه باز این مردگان را زنده خواهد کرد! پس خداوند او را صد سال میراند سپس زنده کرد و برانگیخت و بدو فرمود که چند مدّت درنگ نمودی؟ جواب داد: یک روز یا پاره‌ای از یک روز درنگ نمودم، خداوند فرمود (نه چنین است) بلکه صد سال است که به خواب مرگ افتاده‌ای، ...

 

سوالم اینه ، وقتی یه نفر میمیره ما اعتقاد به حیات پس از مرگ داریم . کیفیت این حیات به چه صورت هست که بعد از 100سال که مجددا انسان زنده شده حتی نمیدونه که 100ساله مرده، در حالی که فکر می‌کنه  فقط یک روز یا نصف روز خوابیده باشه ؟؟

لطفاً لطفاً از سایت های دیگر برام لینک نفرستید ، خودم کاملا با سرچ آشنا هستم .

در صورتی که برداشتی دارید و یا اطلاعاتی دارید  ، فقط برداشت شخصی خودتون رو بنویسید و به هیچ وجه لطفاً لینک یا مطلب کپی پیست شده نفرستید 

متشکرم