بإسمه تعالی ضمن عرض تشکر از جناب آقای دکتر شکیبی‌نژاد که پیوسته با رهنمودهای عالمانه و مشفقانه‌ی خود بر غنای این جمع و محیط علمی می‌افزایند، خدمت دوستان و أعضای محترم معروض می‌دارد؛ (إدامه در پی‌نوشت) ...
جایی نوشته بود: ‏تو تاکسی، یه پسربچه به مامانش میگفت حس میکنم دارم خفه میشم. مامانش گفت چرا عزیزِ دلم؟ گفت آخه حوصله ندارم نفس بکشم.. چقدر حالِ این روزای یه سریامونه..
جایی نوشته بود: ‏تو تاکسی، یه پسربچه به مامانش میگفت حس میکنم دارم خفه میشم. مامانش گفت چرا عزیزِ دلم؟ گفت آخه حوصله ندارم نفس بکشم.. چقدر حالِ این روزای یه سریامونه..
جایی نوشته بود: ‏تو تاکسی، یه پسربچه به مامانش میگفت حس میکنم دارم خفه میشم. مامانش گفت چرا عزیزِ دلم؟ گفت آخه حوصله ندارم نفس بکشم.. چقدر حالِ این روزای یه سریامونه..
جایی نوشته بود: ‏تو تاکسی، یه پسربچه به مامانش میگفت حس میکنم دارم خفه میشم. مامانش گفت چرا عزیزِ دلم؟ گفت آخه حوصله ندارم نفس بکشم.. چقدر حالِ این روزای یه سریامونه..