Loading...

به روزگار سلامت، شکستگان دریاب که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند چو سائل از تو به زاری، طلب کند چیزی بده وگرنه ستمگر، به زور بستاند

کاروانی در زمین یونان بزدند و نعمت بی قیاس ببردند. بازرگانان گریه و زاری کردند و خدا و پیمبر شفیع آوردند و فایده نبود: چو پیروز شد دزد تیره روان چه غم دارد از گریه کاروان لقمان حکیم اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظه‌ای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن: آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد از او به صیقل زنگ با سیه دل چه سود گفتن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ همانا که جرم از طرف ماست: به روزگار سلامت شکستگان دریاب ... (گلستان سعدی - باب دوم - در اخلاق درویشان)


4

قرآن کریم به روزگار سلامت، شکستگان دریاب - ألذینَ یُنفِقونَ فی ألسَرّآءِ و ألضَرّآءِ ... (کسانی که در سلامت و ناخوشی إنفاق دارند) ...


2

چو سائل از تو به زاری، طلب کند چیزی - لایَسئَلونَ ألناسَ إلحافاً ... (کسانی که نباید با زاری و خواهش از مردم چیزی را طلب کنند) ...


2