Loading...

یکی پند بشنو ازمن درویش براندیش زهرآدم بدذات وبداندیش مرنج ازپدرومادروهم کیش ببررازخودت نزد ولی پیش نگو سرخودو سرولی نزدکج اندیش بیندیش درخودوعاقبت خویش بشو سنگ صبورهمره خویش مکن من من و من بیش که گر باشی چنین فردی تودرویش همه آلام می آیدتوراپیش شاعر:"درویش(کوثردرویشی)"

ألا ای آنکه تو گشتی تو "درویش"، چرا أشعار تو محشون ز تشویش؟ بود درویشی یک فعل خدایی، که بر سر می‌نهی فرّ کیایی. تو که خواهی شوی "سنگ صبورت"، ندانی "مرد ره" دارد ضرورت؟ اگر "مَن مَن" کنی در نزد دادار، به از آنکه شوی فردی تو تودار. چو "کوثر" فعل حق در تو نمایان، همی بر سر نهی تاج از خدایان ...


2

سلام مرحباآفرین خانم درویشی عالی بود باعث افتخارهستیدموفق باشید


1

نکته +: خیلی روان و سلیس ،نشان از هوش کلامی شما است . نکته _ : وزن شعر خوب رعایت نشده‌، که مربوط به علم عروض و قافیه است . اینا رو گفتم که بیشتر و پخته‌تر شعر بسرایید. خیلی هم زیبا ، پند و نصیحت با معنایی بود. توفیق در کار و زندگی برای شما شاعر جوان ،از خداوند خواستارم.


2