#بندرِعباس و کنون آتشی از جنس کفن به تن کشور من افتاده است کفن از خاکستر... کفن از داغ پسر... کفن از بوی پدر...   کفن از سوز جگر ... کفن از بندرِعباس بگو...

یکی پند بشنو ازمن درویش براندیش زهرآدم بدذات وبداندیش مرنج ازپدرومادروهم کیش ببررازخودت نزد ولی پیش نگو سرخودو سرولی نزدکج اندیش بیندیش درخودوعاقبت خویش بشو سنگ صبورهمره خویش مکن من من و من بیش که گر باشی چنین فردی تودرویش همه آلام می آیدتوراپیش شاعر:"درویش(کوثردرویشی)"