درود. سیزده بدر، چارده بتو، را با صابون به تنش خورده، و فرقش با صابون به دلش زده، را فهم کرده، در فرجام دانسته، صاحب تاجم به اون احتیاج پیدا می کنه، فقط صبر لازم است، تا اون یکی، تنها زیر سایه نره که صابون لیز بخورده. از کتاب صد صدا، یاد شد. بدرود.

درود. تبریک از خانه برخاست و سال کبیسه را کیسه کرد. گر جشن بهار و سال نو یک روز است هر روز و هر لحظه که خندی، همان نوروز است سال نو بر همه مبارک باشد.

درود. سال 2025 به امید گرفتن 20 نمره از 20 از 20 گذر، بر پیروان حضرت عسیی مسیح(ع) مبارک باد.

هرگز دل من ز علم محروم نشد // کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد اکنون که به چشم عقل درمی نگرم // معلومم شد که هیچ معلوم نشد کتاب خویشکارِی ( آرمان فردوسی و هومر )

درود. هر کس می رسد، می پرسد: مقاله ات برای پیش دفاع چاپ شد؟ مگر می شود، قبل از پاک کردن عرق از پیشانی گفت: از دل پرخون پرسش گرفته ای.!

درود. عمر زاهد به سر آمد به تمنای بهشت / نشد آکاه که در ترک تمناست بهشت

درود. ریش داران بی ریشه برگ های اخلاق را به خلق و خوها پیوند دهید.وقتی جوانه زد عطر آن را هدیه بخشید.پراکنده سازید در زمین،آب، هوا تا باد خبر را درگستره کوهها، رودها، جنگل ها و بودن هستی با شعله سرمستی جاری سازد.