Loading...

کولبران خفته در برف رازید ولی نهفته در برف/ناگفته و ناشنفته در برف چون کوه، خموش و بار بر دوش/أسرار مگو نهفته در برف با روی کبود چون بنفشه/مانند گلی شکفته در برف هم گُرده‌ی خویش کرده خالی/هم گوهر خویش سُفته در برف ... رفتید و چو کبک سر به زیریم/ای کولبران خفته در برف افشین علآء.