Loading...

جایی نوشته بود: ‏تو تاکسی، یه پسربچه به مامانش میگفت حس میکنم دارم خفه میشم. مامانش گفت چرا عزیزِ دلم؟ گفت آخه حوصله ندارم نفس بکشم.. چقدر حالِ این روزای یه سریامونه..

و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود ... و بدانیم اگر کرم نبود، زندگی چیزی کم داشت ...


0

گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد؟ چشمها را باید شست ... جور دیگر باید دید ...


0

وَ بَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ


1

قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إیماناً وَ قالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ


1

سلام اون پسر بچه معلومه با سن کمش قدرت فهم ودرکش و توانایی تشخیص درست و غلطش خیلی بالا بوده چون جمله ی معروفی هست انان که میفهمند عداب می کشند و انان که متوجه نیستند و نمی فهمند عذاب میدهند


0

این جمله ی شما دقیقا مثل جامعه امروز ماست در جامعه ای که ارزشها ضد ارزش شود حرمت ها شکسته شود، و شکست هم وطنت جشن گرفته شود بسان همان کودک حوصله نفس کشیدن که نیست هیچ، رفتن بر زندگی زیباتر می نماید


1