Loading...

چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد من همانم ک پسندید و پسندیده نشد عاشقت بودمو این را به هزاران ترفند سعی کردم ک بفهمانم و فهمانده نشد

چشم تو چشم مرا دید، ولی خوب ندید. من همانم که پسندید مرا، هر که بدید.


2

عاشقی کردی و رفتی بزنی تا ترفند، غافل از آنکه فکندی تو به آتش، اسفند.


2

ای بسا مرد گران در پی عشقش به روان، در مسیری که شود پیر در آن فرد جوان.


2

سعی کردی که بفهمانی و فهمانده نشد؟ از چه رو آب به هاون بزنی؟ مرد جوان !


2

تو که در شهر خودت مشتهر علم شدی، ز چه رو منحرف از شهر لرستان تو شدی؟


2

تو که نامت شده خوشبخت و همی مسعودی، گر وصال ره یارت نرسد، نابودی ...


2

پس "محمد" تو برو در پی "حیدر" به روان، تا ببینی به بصیرت و نظر، حق تو عیان ...


2

حاجی دمت گرم خدایی شیخی تا حالا اینقدر پایه و اهل دل ندیده بودم


2