Loading...

کم کم فضای خانه نفس گیر میشود کم کم زمان ، برای علی دیر میشود بیچاره مجتبی ، چه عذابی کشیده است دارد ز داغ بی کسی ات پیر میشود زینب کشیده چادر خود را به روی سر فکرش به زخم های تو درگیر میشود فضه دو ماه میشود اینجا نشسته و ... هر روز از کنیزی خود ، سیر میشود هی میرود ، که ترک کند خانه ی تو را