Loading...

1.مالیات مالیات بر پول نقد 40 درصد مالیات بر تولید 0 درصد 2.حداقل حقوق حداقل حقوق کارگر معادل 600 دلار 3.تفاوت حقوق تفاوت حقوق متخصص ترین و بهترین جراح و پزشک با پرستار بدون سابقه کار تنها 20 درصد باشه و حقوق معلم از جراح 10 درصد بالاتر باشه و بالاترین حقوق یک شخص در کشور باشه و البته معلم اجازه هیچ کار دیگری به جز معلمی رو نداشته باشه حتی فعالیت در بورس 4.تعارض منافع کلیه سیاستمداران ، دولتمردان ، کارمندان در تمام سطوح باید قبل از استخدام تعهد کتبی در مورد رعایت قانون تعارض منافع بدن و در صورت رعایت نکردن کوچکترین موردی جریمه و یا اخراج بشن 5.بیمه پایه رایگان تمام مردم بیمه سلامت پایه ای رایگان داشته باشن نیازهای روزمره شون تقریبا با این بیمه برطرف بشه 6.حذف دلالی و واسطه گری تا جایی که امکان داشته باشه در جهت حذف واسطه گری و دلالی تلاش میکردم 7.خودرو ایران خودرو و سایپا و کلیه تجهیزات شون رو به دانشگاه های کشور واگذار میکردم و وارادات خودر رو با تعرفه بسیار کم و یا بدون تعرفه آزاد میکردم. 8.قوانین راهنمایی رانندگی اولین جریمه راهنمایی رانندگی باعث ابطال گواهینامه به مدت 6 ماه در صورت رانندگی بدون گواهینامه یا گواهینامه ابطال شده برای بار اول 3 ماه زندان و ...


2

خب جناب گودرزی عزیز این همه کار مثبت که شما قطعا با حسن نیت انجام خواهید داد آیا مشمول عنوان استبداد رای نمیشن ؟؟؟!!!! یک نفر به تنهایی همچین اختیاراتی داشته باشه یعنی همزمان هم قوه مقننه باشه، هم مجریه و هم قضائیه !!!! خب این میشه استبداد مطلقه سنتی !!! البته سوال دوستمون هم باید اصلاح بشه، ایشون باید می‌پرسیدن که در حوزه تخصص خودمون چه کارهایی برای مملکت انجام می‌دادیم.


1

بله صحبت شما صحیح است... بنده یک سوال کلیتی پرسیدم که نظرات دوستان رو در همه زمینه ها بدانم به بعد حقوقی و اجتماعی این جریان ورود نکردم


1

خب بقیه شو باید خصوصی بگم :))


1

دین رو از سیاست حذف میکردم ...


1

دوست عزیز، آقای جاویدنیا احتمالاً این خواست شما، به دلیل کژکارکردهایی است که از حکومت‌های دینی دیده‌اید؛ حال آنکه این ضعف‌ها نه به دلیل «دینی بودن» حکومت، که عمدتاً به دلیل «ضعف اشخاص» است. اگر من مدرس یک دانشگاه هستم و عملکرد خوبی ندارم، نباید فلسفه وجودی «هیات علمی» را زیر سوال برد. اگر نگاهی تاریخی به حاکمیت ایران بیاندازید، در طی قرن ها، اصولاً یک حاکمیت دینی بوده است و حتی در قانون اساسی پیش از انقلاب نیز، مذهب رسمی شیعه اثنی عشری بوده و قوانین اصلی کشور (همچون قانون مدنی) مبتنی بر دین تدوین شده اند. اما اگر در طی تمام این قرن ها، شاهد آن عملکرد درخشان و در خور دین نبوده ایم، دلیل آن بهره نگرفتن صحیح از دین بوده است. بسیاری از دستورات صریح قرآنی وجود دارند که بسیاری از ما تا کنون حتی یک بار هم آن ها را نشنیده ایم و این دستورات، گره گشای مسائل زندگی فردی و اجتماعی ما هستند. پیامبر خدا (ص) در نهج الفصاحه، بسیاری توصیه های اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی داشته اند. امام علی (ع) در نهج البلاغه، به صورت کامل ارکان یک حاکمیت عدالت مدار را ترسیم کرده و خود نیز در زمان کوتاه زمامداری، آن را اجرایی نموده است. مساله نقص دین نیست، بلکه نقص فهم ماست و شاید تنبلی ما، که زحمت آن را به خود نداده ایم ببینیم «دین» چه می گوید که بر اساس آن عمل کنیم و بالعکس، هر چه درست و غلط انجام داده ایم، به پای دین نوشته ایم!


3

دوست عزیز، جناب آقای فرخنده جمع حاضر، یک جمع «دانشگاهی» است و اولین ویژگی یک فرد دانشگاهی، عقلانیت است و سخن بر مبنای آن. آنچه در ادبیات شما مشهود است، گفتاری است احساسی و از میان احساسات، «خشم» بیش از هر چیزی هویداست. بنده در کلام شما بیشتر توهین به مخاطب را دیدم تا استدلالی در دفاع از دین و اینگونه سخن گفتن از موضع فردی مدافع دین، یا خدای ناکرده برای تخریب وجهه دین است یا در حالت خوشبینانه، دوستی خاله خرسه که نیت تان صحیح اما عملکردتان اشتباه است. مواضع شما، حالت شعاری دارند و یک جمع علمی، شعار را به عنوان گزاره پذیرا نیست، آنجا هم که از گزاره های واقعی استفاده کرده اید، نتیجه گیری تان ارتباط منطقی با گزاره ها نداشته و نظر و برداشت شخصی است.


3

آقای شمشیرگر، در خصوص پیامی که به نقد نوشته من نوشتید: بخش یک: عقلانیت برترین ویژگی انسانی است و صرفا دانشگاه دیدها از عقلانیت برخوردار نیستند و دانشگاه دیده بودن فرد به معنی به کارگیری عقلانیت توسط او نیست. عقلانیت صفت انسانی است اگر انسان عقل نداشته باشد وآن را به کار نبرد آیا انسان هست؟. پس اولین ویژگی یک انسان که او را انسان می‌کند عقلانیت است نه اولین ویژگی یک فرد دانشگاهی. مثلا شما به جای اینکه بگویید «به نظر من»، «صراحتا »از شهود سخن می گویید. انسان عاقل از حصول می گویید آن هم به همراه «به نظر من» نه «به صراحت من». باشد اگر شما وهم شهود احساسات دارید، پیام.وجود خود را در آنجا شاهد نمی بیند. ولی به نظر من در پیام شما سرشار از برداشت های شخصی و وهم احساسات و تفکر قالبی حصول شده است که و اینگونه می‌پندارم این قالب چشم های شما را بسته. البته به نظر من تلاش شما برای زیبا نویسی، شما را از رفتن به « معنا » باز داشته وقالب نبودن جملات من با نحوه نتیجه گیری همیشگی تان آن را در چشم شما شعاری( با معنایی که حصول کردید) به نظر آورده.


0

بخش دوم: در خصوص اینکه می گویید «مواضع من حالت شعاری دارد و جمع علمی شعار را به عنوان گزاره نمی پذیرد». شعار به این معنایی که از شما در این متن حاصل شده، با توجه به معنای عمیق شعار و گزاره بدیهی است که گزاره به حساب نمی آید و من فکر می کنم شما معنای شعار و گزاره را نمی دانید و سنجیده نشده جمع علمی را از شعار جدا کرده‌اید چون جمع علمی اگر معنای گزاره و شعار را بجوید آن را می‌پذیرد مگر شما یک نفر خود جمع علمی باشید که تناقض است و برای بازار گرمی از کلمه جمع علمی سخن گفته باشید. هم گزاره و هم شعار معنای عمیقی دارند که شما در این جا صراحتا دچار تناقض شده اید چون هیچ کس نباید شعار را به این معنایی که شما گرفته اید به معنای گزاره بپذیرد چون گزاره محدوه دارد و این تعریف را نمی پذیرد و بدیهی است. من فکر می کنم شما خود را در لفظ گزاره و شعار غرق کردید و خود با شعار دادن بدون مغز دچار تناقض و خطای دید شدید. اما شعار فقط به معنای احساسات نیست، شعار به معنای معرف فکر و ایده هم هست که با این معنا، شعار گزاره به حساب می آید.به کار بردن و همراه کردن کلمه جمع علمی با خود علامت عدم مطالعه شما و فقط یک بازارگرمی نمایشی است نه دلیلی برای اثبات ادعاها و شعارهای شما. « و من فکر می کنم جمع علمی اهل جویندگی است و جمع علمی این سخن شما را نمی پذیرد».


0

بخش سوم: گذر از توضیحاتی که باید قبل از سخن گفتن می سنجیدید، اما واقعیت چه چیزی بوده؟ گفته من دو بخش داشت که به هیچ عنوان دنبال نتیجه گیری نبودم. نتیجه را نباید من بگیرم. ساختار هر دوبخش: شامل: جمله اول مغز متن و بعد مصداقی برای آن و بعد پرسشی برای تفکر و باز شدن باب گفتگو. اما به نظر من چون شما در ذهنتان قالب داشتید نتوانستید درست ساختار را درک کنید و به همین دلیل به دنبال نتیجه می گشتید و از نتیجه‌گیری غیر منطقی سخن گفتید و آن را برداشت شخصی نامیدید در حالی که « اصلا نتیجه‌ای درکار نبوده است » که حال به خواهیم ارتباطش را با بخش های دیگر بسنجیم و این یک وهم یا بازارگرمی دیگر بیش نبوده و باید غبارهای نشسته بر روی عینک را پاک کرد تا درست دید.


0