Loading...

دید مجنون را یکی صحرا نورد/درمیان بادیه بنشسته فرد ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم/میزند حرفی به دست خود رقم گفت ای مفتون شیدا چیست این/مینویسی نامه سوی کیست این گفت شرح حسن لیلی میدهم/خاطر خودرا تسلی میدهم نیست جز نامی ازو دردست من/زان بلندی یافت قدرپست من ناچشیده جرعه ای ازجام او/عشقبازی میکنم بانام او