به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

لذّات دنیوی همه هیچ است نزد من در خاطر از تغییر آن هیچ ترس نیست روز تنعّم و شب عیش و طرب مرا غیر از شب مطالعه و روز درس نیست خواجه نصیر الدین