فجر تا سینه آفاق شکافت *** چشم بیدار علی(ع) خفته نیافت روزه داری که به مهر اسحار*** بشکند نان جوین افطار ناشناسی که به تاریکی شب *** می برد شام یتیمان عرب پادشاهی که به شب برقع پوش*** می کشد بار گدایان بر دوش تا نشد پردگی آن سرّ جلی *** نشد افشا که علی بود و علی