من آن مرغم که‌ افکندم‌به‌ دام صد بلا‌خود را☆☆به‌یک‌پرواز‌‌نا هنگام کردم مبتلا خود را نه‌دستی‌داشتم‌برسر‌نه‌پایی‌داشتم در‌گل ☆☆به‌دست‌خیش کردم‌این‌چنین‌بی‌دست و‌پا‌خود‌را گر این وضع است می‌ترسم که با چندین وفاداری☆☆ شود لازم که پیشت وا نمایم بی‌وفا خود را ببین وحشی که در خونابه حسرت مانده پا در گل..