Loading...

قرن ما/روزگار مرگ انسانيت است/سينه ي دنيا ز خوبي ها تهي است/صحبت از آزادگي، پاکي، مروت ابلهي است/صحبت از عيسي و موسي و محمد نابجاست/من که از پژمردن يک شاخه گل/از نگاه ساکت يک کودک بيمار/از فغان يک قناري در قفس/از غم يک مرد، در زنجير/حتي قاتلي بر دار!/اشک در چشمان و بغضم در گلوست... "فریدون مشیری"

گفت دانایى که گرگى خیره سر/هست پنهان در نهاد هر بشر...هرکه گرگش را دراندازد به خاک/رفته رفته میشود انسان پاک/هرکه با گرگش مدارا میکند/خلق و خوی گرگ پیدا میکند...اینکه مردم یکدگر را میدرند/گرگهاشان رهنما و رهبرند "گرگ درون"..."فریدون مشیری"