Loading...

سی نفر بودیم که مخفی شده بودیم مادر و کودک همراهمان گرسنه بودند نوزاد گریه می‌کرد و شیری نبود دشمن نزدیکتر می‌شد فرمانده تصمیمی گرفت ولی کسی قبول نکرد به مادر بگوید، مادر خودش حدس زد، قنداق را در آب فرو برد. کودک دیگر گریه نمی‌کرد. دیگر در چشمان مادر نمی‌توانستیم نگاه کنیم ... #آلکساندرونا_آلکسیویچ